تصوری داشتم که در کنار ساحل با خدا قدم می زنم در آن قسمت دو جای پا بود یکی متعلق به من و دیگری به خدا وقتی آخرین تصویر زندگیم را مرور کردم به جای پای روی شن ها نگاه کردم دیدم در سخت ترین نقاط زندگیم یک جای پا بیشتر نیست با ناراحتی از خدا سوال کردم
((خدایا فرمودی اگر به تو ایمان بیاورم هیچگاه تنهایم نخواهی گذاشت و من دیدم که در سخت ترین نقاط زندگیم یک جای پا بیشتر نیست چرا زمانی که بیشترین نیاز را به تو داشتم تنهایم گذاشتی ))
خدا فرمود:
بند? عزیزم دوستت دارم وتنهایت نمی گذارم
در مواقع سخت اگر یک جای پا میبینی در آن لحظات تو را به دوش می کشیدم http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/269.gif